خبرنگاری فن نیست بلکه نوعی فهم است
نازنین زهرااحمدی: خبرنگاران مطالبهگران حق، وجدان بیدار جامعه و مجاهدانی سخت کوش و خستگی ناپذیر در مسیر تنویر افکار عمومی جامعه هستند خبرنگاران، اصحاب رسانه و مطبوعات و کسانی که به نحوی انعکاس دهنده وقایع و رویدادها هستند، رسالتی سنگین در برابر جامعه و افکار عمومی بر دوش دارند. خبرنگاران مطالبهگر حق، وجدان بیدار جامعه […]
نازنین زهرااحمدی:
خبرنگاران مطالبهگران حق، وجدان بیدار جامعه و مجاهدانی سخت کوش و خستگی ناپذیر در مسیر تنویر افکار عمومی جامعه هستند
خبرنگاران، اصحاب رسانه و مطبوعات و کسانی که به نحوی انعکاس دهنده وقایع و رویدادها هستند، رسالتی سنگین در برابر جامعه و افکار عمومی بر دوش دارند.
خبرنگاران مطالبهگر حق، وجدان بیدار جامعه و مجاهدانی سخت کوش و خستگی ناپذیر در مسیر تنویر افکار عمومی جامعه هستند که قلم و ابزار اطلاع رسانی خود را جسورانه در راه سلامت و تعالی فرهنگی جامعه به کار میگیرند.
خبرنگاران میتوانند در جبهه جهاد تبیین و روشنگری، فعالانه و حقطلبانه کنشگری کنند و به پاسداشت ارزشهای والای انسانی و ارتقای اخلاق و معنویت در جامعه بپردازند.
رسالت اصحاب رسانه و خبر در همه مقاطع بویژه دوران حاضر بسیار خطیر و ارزشمند است؛ در عصر جنگ ترکیبی دشمنان حق و حقانیت علیه اسلام ناب و تلاش همهجانبه سلطهگران برای نفوذ فرهنگی در کشور، خبرنگاران و اصحاب رسانه میتوانند در جبهه جهاد تبیین و روشنگری، فعالانه و حقطلبانه کنشگری کنند و به پاسداشت ارزشهای والای انسانی و ارتقای اخلاق و معنویت در جامعه بپردازند.
۱۷ مرداد روز خبرنگار، که امسال مقارن با روز عاشورا ، روز شهادت مظهرحقطلبی تمام اعصار شده است.
خبرنگاری فن نیست بلکه نوعی فهم است؛ اینکه بفهمیم خبرنگاری تفهمی چیست و برایش یک جایگاه و اعتبار علمی، حرفه ای و حقوقی و حتی اقتصادی و معیشتی وضع کنیم. خبرنگاری تفهمی، آموختن است و مدام در فرآیند آموختن قرار گرفتن است، انباشتن پیوسته دانش و مهارت و تجربه برای توانا شدن و ورود به دنیاهای متفاوت است که با توقف و انجماد فکری یا کهنگی مهارت ها نمی شود به آنجا راه برد.
طبیعتا انتظار می رود که جامعه، اعم از جامعه ی ارتباطی، سیاسی و در سطح عام و همین طور سیاست گذاران جامعه مدیریتی و سیاستگذاری کشور، حداقل یک روز قلم و سخن را به متن کشور بسپارند که مدام وسط حادثه ایستاده اند. البته منظورم از سپردن قلم و سخن این نیست که تنها در باب فضائل آنها و اهمیت کارشان حرف زده شود، بیشتر مد نظرم این است که موقعیتشان درک شود و حقوقشان شناخته شود. از دشواری کارشان دفاع شود و حرفه ی خبرنگاری و دانش خبرنگاری را در سطح بالایی از ارزش گذاری های عملی قرار بدهند.
خبرنگاری و یک تعبیر شاعرانه و عارفانه
اگر خواسته باشیم تعبیر شاعرانه ای برای آن انتخاب کنیم همان گفته ای است که عارفان می گویند و همان زبان حال است؛ خبرنگار کسی است که زبان حال جامعه باشد. اینها را باید درست فهمید و به جا هم به کار برد و این هم فراتر از زبان تعریف و تمجید و تبلیغات است. خبرنگاری از این منظر فقط فن نیست، بلکه نوعی فهم است؛ اینکه بفهمیم خبرنگاری تفهمی چیست و برایش یک جایگاه و اعتبار علمی، حرفه ای و حقوقی و حتی اقتصادی و معیشتی وضع کنیم. خبرنگاری تفهیمی، آموختن است و مدام در فرایند آموختن قرار گرفتن است، انباشتن پیوسته دانش و مهارت و تجربه است. برای توانا شدن و ورود به دنیاهای متفاوت است که با توقف و انجماد فکری یا کهنگی مهارت ها نمی شود به آنجا راه برد.
خبرنگار کنشگری است که دغدغه اولش فهمیدن است؛ آن چیزی که ندانستن در آن راه ندارد و باید قدرت دیدن، شنیدن و گفتن و نوشتن آنچه که در پیرامونش است را بالا ببرد و مبنای همه ی اینها همان فهمیدن است. خبرنگاری تفهمی، دنیای دغدغه مندی و دردمندی است، برای کسی که می خواهد آگاهی را منتقل کند و منتقل کردن آگاهی به یک جامعه ی دستخوش تغییر، جامعه ی متفاوت، جامعه ی متکثر و حتی در برخی جاها جامعه قطبی قطعا کار دشواری است.
عشق و علاقه ای که خبرنگار دارد، کار را برایش مطلوب می کند یا حداقل مقبول می کند. نگرانی از آینده شغلی اش، معیشت و حقوقش و اینکه هر خبری که می دهد دست و پایش بلرزد که چه اتفاقی خواهد افتاد، آن چیزی که همه ی این نگرانی ها و اضطراب ها را جبران می کند، همان عشق و شور است که تضعیف شدنی نیست. باید عاشق کارش باشد، جهت گیری فهمیدن داشته باشد و در این جهت گیری اولین مهارتی که پیدا می کند، هنر گفت و گوست که با همه ی الزامات و پیش فرض ها و تصورات قالبی خودش با مسائل پیرامونش روبرو نشود، برای فهم واقعیت دستپاچه نباشد، سرعت و شتاب، او را از دقت و مشاهدات دور نکند.
دنیاهای فروبسته ای که معمولا در بین منازعات، عیارها و معیارهای سیاسی خلق می شوند، جاهایی را منطقه ممنوعه و ورود به آن را سخت می کنند و جاهایی را خیلی مجاز می کنند؛ در اینجا خبرنگار باید بداند که کارش گشودگی است، کار او فروبستگی نیست. اگر می گوییم خبر امیدوارانه و غیرامیدوارانه، القاء خوش بینی های بی دلیل نیست، منظور این است که ظرفیت هایی که دیده نمی شوند. توانمندی هایی که هست، آنها را بتواند انعکاس دهد.
چشم ها را باید شست، جور دیگر باید دید
با توجه به اینکه در جامعه ای که ناکامی ها، سرخوردگی و هراس از آینده دیده می شود، در جامعه ای که گرفتار معیشت خود است، نگرانی های سیاسی دارد و شکاف نسلی دارد، آیا برای خبرنگار از موضع تفهمی جایی می ماند که خبرهایی بدهد که حال جامعه تا حدی خوش باشد یا اینکه نگرانی هایش کم شود؟ به نظر بله؛ به این دلیل که در این جامعه ظرفیتی هست و زیر پوسته این ناملایمات روندهایی در حال شکل گیری و رشد است که جواب می دهد، همبستگی اجتماعی را تقویت می کند. اگرچه یک سوی جامعه ما رشد روندهای گسیخته سازی هست که همبستگی اجتماعی را تضعیف می کند، اما یک سوی دیگر هم در متن جامعه و توسط خود شهروندان چنین زمینه هایی رشد می کند. نمونه هایی از آن را در دوران کرونا و در دوران آسیب های بلایای طبیعی مثل سیل و زلزله و محروم شدن از تحصیل و خیلی موارد دیگر دیدیم. می بینیم که جامعه زنده است و خصلت های انسانی و اجتماعی اش خیلی برجسته است که اینها را باید فقط دید. چون چشم ها را باید شست، جور دیگر باید دید. وقتی که ما بر اساس پیش فرض های مبتنی بر ستیزی و کینه و ناامیدی به جامعه نگاه می کنیم، این نقاط را می شود گفت کمتر می بینیم. اما وقتی از امید اجتماهی حرف می زنیم، منظورم توهم نیست، خوش خیالی و آرزو اندیشی نیست. ظرفیت و ظرفیت هایی است که در تعامل بین واقعیت و تخیل خلاق، رویکرد و کنش ما شکل می گیرد. در آن صورت گروه های مختلف در جامعه دیده می شوند، کارهای مختلفی در جامعه دیده می شود که عاملیت دارد و اثر دارد؛ چیزی که در گذشته ما کمتر آنها را می دیدیم.
امید مستلزم کشف و اکتشاف راه های تغییر و بهبود وضعیت موجود است. راه هایی که بگوییم همه چیز به آخر و فروبستگی نرسیده است. تولیدِ امید اجتماعی کاری است که روزنامه نگار و کنشگر رسانه ای یا خبرنگار انجام می دهد؛ یعنی اینکه تداوم و استمرار حیات اجتماعی را در وضعیت بحرانی نشان می دهد و البته جامعه ی ما به شکل تاریخی این را نشان داده که چنین ظرفیت هایی دارد و هم در باورهای دینی، سنت های ایرانی و تجربی ما اینها هست؛ منتهی بیشتر در شرایطی که جامعه از نظر سیاسی قطبی می شود، وضعیتی به وجود می آید که تولید ناامیدی اجتماعی بیش از تولید امید اجتماعی می شود. تمرکز بر موانع حل مسائل پررنگ تر از تکیه بر حل مسئله می شود.
رسانه ها می توانند یکی از منابع تولید ناامیدی شوند
در اینجا ضعف نهادهای امیدآفرین که از جمله ی آنها رسانه ها می توانند باشند، خود یکی از منابع تولید ناامیدی می شود؛ در حالی که امید یعنی اینکه در همین شرایط ناامیدی میدان و فضایی را کشف کنیم که خود ایجاد یک گشایش و افق جدید است. امید به معنای باور داشتن به تاثیر کنش های فعالانه و خلاقانه شهروندان در غلبه بر مشکلاتشان است. اگر خبر حاوی این باشد، در سوگ، حادثه و مصیبت ها هم می تواند خلق شرایطی کنیم که نمونه های آن کم نبوده است. پدر و مادری که برای زنده نگه داشتن یاد فرزندشان (مریم میرزاخانی) پس از دست دادنش، به این فکر می کنند که چه کنند که مریم های دیگر را کشف کنند، برای کشف آنها مدرسه می سازند یا از افرادی که این دانش را می خوانند، حمایت می کنند و در میان حادثه ی تلخ از دست دادن آن دانشمند، خبری را می دهند که بعدها می تواند به بهبود وضعیت جامعه کمک کند.
کار خبرنگاری و روزنامه نگاری این نیست که از واقعیت های جامعه فرار کند، ولی واقعیت های جامعه هم همه ناامیدی ها و اتفاقات تلخ نیست. دامن زدن به ناامیدی اجتماعی توسط رسانه راه حل هیچ مسئله ای نیست، بلکه عین مسئله است و تشدید و تقویت مسائلی است که جامعه دارد. جدی گرفتن مسئله یعنی اینکه راه حل هایی در قسمت امید اجتماعی پیدا شود؛ یعنی شناخت و رفتن سراغ کشف و خلق فرصتهای جدید.
رسانه همه کارها را که نمی تواند انجام دهد. ما خیلی اوقات کارهایی که نهادهای دیگر انجام نمی دهند، مسئولیتش را گردن رسانه می اندازیم و اگر نهادهای دیگر وظیفه شان را انجام نمی دهند، فکر می کنیم فقط و فقط این رسانه ها هستند که باید کار را انجام دهند. نباید اضافه بار اجتماعی و سیاسی در رسانه ها را پذیرفت. با این حال اگر زمینه ای برای منازعه و تنش در جامعه وجود دارد که دارد، کار رسانه و کنشگر رسانه این است که زمینه و امکان گفت و گو و فهم درست قضیه را فراهم کند. در آنجایی که ابعاد مسئله را می شناسد، به روزنامه نگاری تحقیقی نزدیک شود و فراتر از جنبه های خبری برود و مسئله را واکاوی کند. آنجاست که طبیعتا به جای پرتاب خشم آلود کلمات به سوی همدیگر وارد پرسش هایی می شوند که آن پرسش ها امکان گفت و گو را فراهم می کند. تشنج زمانی تشدید می شود که یک تفکر، جریان و گروه اجتماعی خودش را مالک مطلق حقیقت می داند و طرف مقابلش را فاقد هر نوع حق و حقانیت می داند که در این صورت گفت و گو نمی تواند شکل بگیرد. زمانی گفت و گو شکل می گیرد که هم نقاط قوت خود و دیگری و هم نقاط ضعف خود و دیگری دیده شود و طبیعتا کار رسانه داری در اینجا معنا پیدا می کند؛ با همان تعریفی که تحت عنوان خبرنگاری تفهمی از آن یاد کردم.